کد مطلب:210708 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:138

کیمیا و کیمیاگران
قبل از بیان مطلب و عمل كیمیاگران اصل كلمه كیمیا را از نظر تاریخ می نگاریم.

كلمه كیمی و كیمیا بر دو وجه تعبیر شده است. برخی از علماء كیمی را بنا بر سیاه بودن خاك مصر اسم قدیمی آن كشور می دانند و به زبان قدیم مصری «قبطی» مردمك چشم را هم به مناسبت سیاهی كیمی می گفتند لغویین كلیه هر چیز تاریك و نامعلوم را كیمی گفته اند - و شاید استعاره برای این علم از نظر تاریكی و ابهام یا در تاریكی و ابهام به دست آوردن است؟!

دسته ای لغت كیمی را عبری دانسته كه در اصل «كیم - یاه» بوده و قسمت اخیر كلمه یعنی یاه از یاه هوا - خداه مشتق می دانند - و به قول سحاذی [1] مورخ لغوی معروف معناه انه من الله تعالی می باشد كه عالم وجود از آن مركب می باشد و این هیولی و تظاهرات را جلوه گر ساخته است.

این نویسنده دانشمند مسلمان می خواهد بگوید كه: كیمی رمز و كلید طبیعی است و تمام مواد عالم طبیعت به كلید كیمیا گشوده می شود.

حكیم فارابی [2] موضوع صنعت كیمیا را روشن تر بیان كرده است و چنین می نماید كه



[ صفحه 160]



علمای این فن با چه دقتی در تكامل این علم پیش می رفتند و چه فكرهای اساسی و استوار و محكم و متقن در این رشته به كار برده شده است!!

اساس استدلال برای فكرهای آماده به ساختن طلا و ذوق عملی و فنی موجب یك حركت فكری گردید.

براهین و دلایل ساختن طلا از فلزات دیگر و این كه زیبق یكی از عوامل تبدیل فلزات دیگر به طلا است یك راه روشن و مستدلی بوده و منطقی صحیح و متین ولی تنها چیزی كه مانع موفقیت قدما می شد نداشتن سلاح و تجهیزات و وسایل آلات و اسباب كامل كار و عمل و مخصوصا فقدان نور و حرارت لازم بود و به همین جهت اكثریت مردمان علاقمند به طلاسازی با ناكامی در آغوش مرگ خفتند و جز یك مقدار اسباب آلات بی ارزش و ادویه و داروها و گیاهان مختلف و متنوع در شیشه ها و یك سلسله قرع و انبیق چیزی از آنها باقی نماند.

ولی در هر حال به نظر نگارنده باید رحمت به روان پاك آن مردان صافی ضمیر فرستاد كه اصول علمی را قابل عمل می دانستند و به اندازه اقتضاء زمان و مكان و شرایط آن می كوشیدند نهایت آنكه شرایط كامل نبوده كه موفقیت آنها محرز و مسلم گردد.

قرون زیادی هزاران هزار نفر در اطراف و اكناف كشورهای اسلامی درسی كه از امام جعفر صادق (ع) به جابر بن حیان داده شده بود و در دسترس دانشمندان بوده دنباله این علم و فن را گرفته و دست به دست دادند و امكان آن را ثابت كردند زیرا هر یك از آنها اگر به اصل ساختن طلا موفق نشدند ولی در راه تتبع و تحقیق خود صدها مسائل علمی و طبی در فیزیك و شیمی و مكانیك برای آنها حل و هضم شد و به نكاتی لطیف رسیدند.

از این جهت وقتی نظریه های علمی قدمای علمای اسلام را با نظریه های شیمیست های امروز مقایسه می كنیم تقریبا به هم نزدیك است و كمتر فرقی دارد بلكه در اصل یكی است تفاوت در رسیدن به مقصود روی اسباب و آلات است نه روی علل و موجبات اولیه.

مثلا سحاذی دانشمند معروف عرب درباره كیمیا می گوید.

كیمیا علمی است كه انسان به وسیله آن می خواهد از بعضی احجار و فلزات بعضی خاصیت ها را سلب كرده و به آنها خاصیت های دیگری كه در اول فاقد آن بودند



[ صفحه 161]



بدهد - و عقیده ی كسانی كه به امكان این عمل اطمینان كامل دارند - این است كه فلزات همه با هم متجانس و همه از یك جوهرند ولی انواع مختلفه و صفات ممیزه ای كه در هر یك از آنها دیده می شود عبارت از خصایص حادثه عرضی می باشد كه آنها را به شكل انواع از هم جدا ساخته است و سپس می گوید تغییر و احاله خواص آنها از فلزی به فلز دیگر محال نیست زیرا تغییر و تبدیل وجود در سراسر عالم طبیعت حكفرما است.

این دانشمند اسلامی می خواهد بگوید تمام عوالم طبیعت از یك اصل ساخته شده اند كه در ازمنه و امكنه مختلف با شرایط حركت و نور و حرارت عصر خود اختلاف وجودی و خواص امتیازی یافته اند و اگر شرایط همه یكسان باشد می توان یك اثر مخصوص از همه گرفت.

این همان درسی است كه از پیغمبر اسلام صلی الله علیه و آله و ائمه طاهرین را جمع به اصل ماده و صورت و هیولی بیان شده و گفته اند مشخص موجودات صورت آنها است نه ماده و ماهیت و اصل آنها و حضرت صادق علیه السلام این بیان را روشن تعلیم فرموده است.

علمای كیمیاوی قدیم و قرون وسطی اسلام همه قائل به این حقیقت بوده اند كه در این اشیاء عناصر مختلفه یك عنصر واحدی موجود می باشد كه عناصر و اشیاء دیگر از آن مشتق شده و در تحت تأثیر محیط قرار گرفته و در ظرف ازمنه متمادیه مختصات و كیفیات دیگری پیدا كرده اند و آن عنصر واحد را «مادة الاصلیه» می نامیدند چنانچه گفتار سحاذی شاهد این حقیقت است.

سحاذی گوید: بعضی از محققین از برای نیل به مقصود طریق دیگری را پیش گرفته اند و می خواهند در طبیعت و كیفیت «مادة الاصلیة» تحقیقاتی كرده و خصایص آن را درك نمایند و از نفوذ طبیعت در آن آگاه شوند و همان طور كه طبیعت از آن یك ماده مواد دیگری مشتق شده و استخراج می نمایند آنها نیز تقلید كنند و از برای نیل به این هدف تردستی ها و امتحاناتی نموده و باز هم ادامه می دهند كه روابط و شرایط امتزاج گوگرد و زیبق را پیدا كنند و از آن طلا به دست آورند. [3] .

بنابراین بیان كیمیاگران قدیم قائل بر تغییر و تبدیل فلزات بوده اند و یكی دو هزار



[ صفحه 162]



سال در دنباله این فكر با تجربیات و عملیات یكنواخت سر و كار داشته اند و هر ایرانی به خاطر دارد كه تا قبل از شناختن و شكستن اتم حتی یك دسته بی خبران از تحول علوم جدید فیزیك و شیمی در زیرزمین های نمناك تاریك رفته و درها را به روی خود بسته و در پشت دم و كوره خفیفی نشسته و با پف و فوت آتشی برافروخته و بوته ای بر آن می نهادند و هر ساعت قرع و انبیقی می شكست و مال و اموال خود را می فروخت و صدها مثقال طلا صرف ساختن و پرداختن آلات و اسباب كیمیاگری می نمودند شاید یك مثقال طلا از راه تبدیل فلز به دست آورند - در حالی كه در ازای صرف صدها مثقال طلا و نقره به وصال نخودی هم طلا نمی رسیدند.

چرا موفق نمی شدند؟ برای آنكه شرایط و آلات و اسباب را نمی دانستند فقط توجه به اصل موضوع بوده نه به اسباب و آنها غافل بودند كه برای به دست آوردن اكسیر اعظم و راه یافتن به حرمسرای طبیعت و دست یافتن به نوامیس عالم طبع باید وسایل مجهز نیرومندتری داشت مثلا حرارت زیاد می خواهد تا بتواند یك فلز محكم را آب كند و نور قوی می خواهد كه آن را به كمال برساند و اسباب و آلات مجهز و نیرومند لازم است كه قرع و انبیق این دستگاه را بچرخاند و تهیه این وسایل قرن ها وقت لازم دارد تا به دست تسخیر بشر افتد و امكان آن حاصل گردد.


[1] سحاذي شمس الدين محمد بن ابراهيم بن ساعد انصاري كفائي سحاذي مصري طبيب كه در سال 749 در قاهره وفات نموده و تأليفات نفيس دارد كه از آن جمله: ارشادالقاصد است كه در موضوع علم كيميا مبحثي مشبع نگاشته.

[2] فارابي ابونصر محمد فارابي از بزرگ ترين حكماي اسلام است كه در سال 260 در عصر ائمه يازدهم شيعه و در حوالي فاراب تركستان متولد شده و در سن جواني شوق فضل و كمال او را به بغداد كشانيد و به كسب كمالات پرداخت و از بغداد به حلب رفت و در دربار سيف الدوله سلطان شام مي زيسته و با فراغت تمام تتبع و تحقيق علوم و فنون و حكمت و فلسفه نموده و كتب فلسفه يونان را مطالعه كرد و كتب و رسايل فلسفي بسياري نوشت و در سال 339 در دمشق درگذشت و كتب فلسفي فارابي مورد استفاده ابوعلي سينا قرار گرفت.

[3] قدماي علماي طبيعي معتقد بودند كه طلا امتزاج و تركيبي از گوگرد و زيبق است و زردي طلا را اثر وجود گوگرد مي دانستند.